مهر خوبان

عشق است که حقیقتاً مشکل است و هرجا که عقل در معضلات می‌ماند، کار عشق آغاز می‌شود، و کار هنر نیز بیشتر با عشق است تا عقل.

عشق هدف حیات است و محرک زندگی من است، و زیباتر از عشق چیزی ندیده‌ام، و بالاتر از عشق چیزی نخواسته‌ام، عشق است که روح مرا به تموج وا می‌دارد، قلب مرا به جوش می‌آورد.

هنر در واقع معراجی است برای عبور از عالم محسوسات به عالم معانی و کیفیات باطنی هنر باید راه آسمان را بنمایاند و بالی بلندپرواز باشد.

هنر از دیدگاه اسلام نردبان عروج و تعالی است، نه وسیله سقوط و تباهی.

هنر تجلی شیدایی است و شیدایی هرچه هست در عشق است، سیمای عشق است که روح شیدایی در پیکر هنر می‌دمد و اگر نباشد این روح، هنر نیز جز جسدی مرده بیش نیست، هنر در واقع معراجی است برای عبور از عالم محسوسات به عالم معانی و کیفیات باطنی...
اما هنر غربی حدیث نفس است، نه حدیث شیدایی حق. منظور نمایی ما باید هنری باشد با هویتی مستقل، متناسب با عظمت و زیبائی انقلاب اسلامی، همراه و مددکار در این طریق حقی که انقلاب با نفی وابستگی به شرق و غرب می‌پیماید و همزمان با امتی که طلایه‌دار این حرکت در تاریخ هستند و اگر کسی می‌انگارد که این آمال با هنر و هنرمندی سازگار نیست، و جمع بین هنر و مبارزه امکان ندارد، بداند که هنر به معنای حقیقی آن جز با مبارزه محق نمی‌شود، و پیام امام به مراسم تجلیل از هنرمندان جنگ با صراحت بیانگر همین معناست.

هنر، هنر تعالی‌بخش، هنری که کمک کند به انسان تا از زباله‌دان زندگی منحصر در مصرف، اوج بگیرد، بالا بیاید، و معراج انسانیت را با سرعت بیشتر درنوردد، این هنر، هنر اسلامی و پسندیده است، و این هنر هنری است که مورد تشویق و تقدیر اسلام است. اسلام، هنر پرور، هنردوست، و هنرخواه است، نه ضد هنر. فقط باید معین کرد کدام هنر؟ لذا صریح بگویم ما با هنر سکس و شاهنشاهی مخالفیم، لکن هنر تعالی بخش‌انسان و انسانیت ساز را صادقانه تقدیر کرده و تشویق می‌کنیم و وقتی اسلام می‌خواهد به نیاز هنر انسان بنگرد متوجه است، که هنری باشد که انسان را انسان‌تر کند، نه اینکه به حیوانیت و سبعیت یا حیوانیت و شهوت بکشد.